برای خودت زندگی کن...
کسی که تو را دوست داشته باشد
با تو می ماند...
برای داشتنت می جنگد...
اما اگر دوستت نداشته باشد
به هر بهانه ای میرود...!!!
انگار روزی دیگر فرا رسیده است.
اگر چشم هایت گشوده شده اند
و اگر می توانی صادقانه لبخند بزنی
بدان که خداوند
…هنوز عاشق توست
!!!
خدایا…!
اندکی نفهمی عطا کن
که راحت زندگی کنیم!
مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم…!
آزارم میدهی ؛
به عمد ...یا غیرعمد خدا میداند...
اما من آنقدر خسته ام ,
آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم ...
حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است ...
اشک میریزم...
سکوت میکنم و تو ...
همچنان ادامه میدهی...
نفرینت هم نمی کنم ...
خیالت راحــتـــــ . . .
شکســـــته ها نفرین هم بکــنند ،
گیرا نیســـت …!
نـــفرین ،
ته ِ دل می خـواهد
دلِ شکســـته هـم که دیگر
ســــر و ته ندارد....
شــبا وقـــتی که بیــداری .. خــــــدا هـــم با تو بیداره
تا وقـــــتی که نــخوابی تو .. ازت چـــــش ور نمیداره
خـــدا میبـــینه حالــت رو .. خدا میـــدونه حسـت رو
از اون بالا میــــــــــاد پایین .. خدا مـــیگیره دستت رو
خدا میــــدونه تــــو قلبت .. چه اندازه تــــــو غم داری
خدا میـــدونه تــــــــــو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری
خدا نزدیک قلب توســـــت .. با یک آغــــــــوش وا کرده
نذار پلکاتــــو روی هم .. اگـــــه قلبت پـــــره درده
خدا رو میشه حسش کرد .. توی هر حالی که باشی
فقـــــــــط باید تو با یادش .. توی هر لحظه همراه شی
يه وقتايي آدم بايد سرشو بلند كنه، زل بزنه به آسمون، لبخند بزنه
و بگه: خدا خيلي مخلصيم، هوامونو داشته باش ما هم تنهاییم
...
گآهـــے خیآلـ میکـُنَم روی
دَستــِ خُدا مآنده اَم
. .خَسته اش کرَده اَم
خودَش هَم نمـــے دانـَد
بآ مَن چه کُند
. . . !
در ساحل دریای زندگی قدم میزدم
همه جا 2 رد پا دیدم:جای پای من و خدا
به سخت ترین لحظه ها که رسیدم
فقط 1 جای پا دیدم.گفتم خدایا
مرا در سخت ترین لحظه ها رها کردی؟
ندا آمد: تورا در سخت ترین لحظه ها به دوش کشیدم
حقیقت انسان به آنچه اظهار میکند نیست
بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن عاجز است
بنابراین اگر خواستی او را بشناسی
نه به گفته هایش بلکه به ناگفته هایش گوش بسپار
غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن
...وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و نفسها و صدا و
نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم
هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر
.تقصیر از ما نیست ؛
...تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
.(دکتر شریعتی)
زندگی زيباست زشتی های آن تقصير ماست
در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست
زندگي آب رواني است روان ميگذرد
..........آنچه تقدير من و توست همان می گذرد
چه بی رحمانه... تمام آرزوهای کودکی مان را به دار قصاص آویختیم!!
به حکم بزرگ شدنمان
روابط خوب ; مانند عقربه های ساعت هستند.
آنها فقط گاهی اوقات همدیگر را ملاقات میکنند
اما همیشه با هم هستند
احساس نَـ ـ ـ ـــبودَنت
تمام غزلهایم را تَمَســـ ـ ـخُر میکند
...قافیه ها را باید بدون تـُ ـو
...
به دار کشید!!!قصه ی لیلی و مجنون
چند صباحی است که به خوابـــ ـ ـ رفته
...باید تیشه ی بـ ُـ ـ ــغض بر دوش گرفت
فَرهــــادیــ ـ ـ دیگر باید
...!
خدایا
به فکرمان.............منطق
به قلبمان...............آرامش
به روحمان ..............پاکی
به وجودمان............ آزادی
به دست هایمان .......قدرت
به چشم هایمان.........زلالی
به زندگی مان ............عشق
به دوستی مان........... تعهد
و به تعهدمان..............صداقت
عطا کن!آمین
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
هـَمــه بـدهے هایـــَم را هــَم کـِـه صــآفــ کـُـنـم
بــه " دل خــود " مــدیـون مےمــآنم...
بــرای تمـام "دلــم مےخواســـت" هاے
بے جواب مــانـده اش!!!
چه قدر فاصله اينجاست بين آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بين آدمها
كسي به حال شقايق دلش نمي سوزد
و او هنوز شكوفاست بين آدمها
كسي به نيت دل ها دعا نمي خواند
غروب زمزمه پيداست بين آدمها
چه مي شود همه از جنس آسمان باشيم
طلوع عشق چه زيباست بين آدمها
تمام پنجره ها بي قرار بارانند
چه قدر خشكي و صحراست بين آدمها
به خاطر تو سرودم چرا كه تنها تو
دلت به وسعت درياست بين آدمها
چه عاشقانه است این روزهای ابری
چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی
چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا
چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق
و من
چه عاشقانه زیستن را دوست دارم
عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم
عاشقانه سرودن را دوست دارم
عاشقانه نوشتن را دوست دارم
عاشقانه اشک ریختن را
...دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار
بهترین و عاشقانه ترین کسانم
...و من
عاشقانه می گریم
...عاشقانه می خندم
...عاشقانه می نویسم
...و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم
...دوست دارم زمستانی را که معافم می کند
از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد ...
و از اشکی که در نگاهم می چرخد
و به همه می گویم
ســــرمـــا خــــورده ام !!!
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
...
نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردموکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگـــــــم...
دلم تنگ شده
براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه
..براي بودنت
شايدم لبخند خودم
دلم براي همه چيز تنگ شده جز
نبودنت!
مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند
....وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد
... !!!
برای خیانت
هــــزار راه هــســــت
،اما هـیــچ کــــدامبه انـــدازه تــــظـــاهـــر
به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت
...
وقتی داریم به یکی فکر میکنیم نیست کنارمون
!وقتی میاد کنارمون باشه
دیگه بهش فکر نمیکنیم
!آخرش نفهمیدم زمان چیو حل میکنه؟
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد
!و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد
!من دلم می خواهد
يکی را خيلی دوست داشته باشم
وقتی صدايم مي زند
بگويم: جانم ؟
و او بگويد: هيچ چيز،
مي خواستم ببينم هستی
....
من صدايش کنم
او بگويد: من هم دوستت دارم
بعدش قند توی دلم آب شود
من دلم می خواهد
يکی را خيلی دوست داشته باشم
خيلی
همسرت را قبل از ازدواج امتحان کن.آن هم نه یکبار ، بارها
اما بعد از ازدواج آزمایشش نکن
در آزمونها همراهیش کن
تعداد صفحات : 5